بارونی بود

فاصله مون تا ماشین زیاد نبود اما تا حدی داشتیم خیس میشدیم

یه پیرزن از پشت سر یه چتر آورد بالای سرمون و یه چیزی به زبون خودشون گفت متوجه نشدیم

تشکر کردیم

باز گفت

باز تشکر کردیم

محکم زد تو بازوی او چتر و گذاشت بینمون و رفت

چه مهربون

نگرانش بودم.خودش خیس نشه


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها